خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی...

یکی دیگر هستم

لوگوی یکی دیگر

خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی...

..

.اینجا محل بیکاری نوشت های من است . ایا همین کافی نیست که ایمان بیاوریم؟؟؟

**درباره ی من رو نیگاه کنید.***


اگه حوصله نظر دادن ندارید با اون فلش قرمزا زیر مطالب میزان بد بودن مطالب را گوشزد نمایید.

باتشکرات مربوطه، روابط عمومی وبلاگ yekidigar.blog.ir

لوگوی یکی دیگر

عایا من عاشقم؟

شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ب.ظ


عاشقان نقطه پرگار وجودند ولی


عشق داند که در این دایره سرگردانند..


پست قبلی :(

پ.ن: همیشگی.. :(

+ میدونین یا باید حتما بنویسمش؟؟؟ :)

تیکه نوشت...

جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۵ ق.ظ

صبح خواهد شد وبه این کاسه ی آب, آسمان  هجرت خواهد کرد.


          "سهراب سپهری"

+ همون مهم نیس کی میخوابی , این مهمه کی باید بیدار شی دیگه , تو جریان هستی که؟...

بیتی در حد شعر...

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۵ ب.ظ
سودای غمش گفتم در سینه نگهدارم

رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن ها...


پ.ن : همون همیشگی..

از هردری،وری

سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ
شاید من بتوانم در جایی دیگر قهرمان باد اندر غبغب کت وکراواتی باشم.
ولی دیگر هرگز گلی نمیشوم که در شنزار رویید .
گمت نکنم ، دیگر زنده نیستم.


+اینبار شیب تند^^^^.
+مهم نیست کی میخوابی مهم اینه کی باید بیدار شی.

+باغ فردوس میارای که ما رندان را         /           سر آن نیست که در دامن حور آویزیم.


یادته برات نوشتم ، همه رو دروغ نوشتم...

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ق.ظ

فردایی که جمعه باشد و شما هم بروید...

انصاف نیست که نیامد او ، شما هم بروید.

عادت میشود ندیدن دوستانی که نیستند

که می آیند،

دوباره

دیدنشان عادت میشود


آه   از   این   عادات   که به ماندن     عادت نمیکنند


بازهم وزن شعرم را به هم ریختی

بازهم تمرکزم رابه هم ریختی...


آسمان امشب گفت: فردا باران است

و فردا منی که مانده ام تنها...

که مانده ام تنها زیر بارانی /خورشیدم آرزوست یا ماه تابانی...


      #یکی دیگر#



پ.ن1: کجا حالا هنوز نیومده؟!!!!

پ.ن2: بیت آخر قرضی گرفته شده

پ.ن3: میترسم یه روز" پشیمون بشم

پ.ن4: اصن بدرک ، "بذار زندگیمونو بکنیم"

پ.ن5: نیگاه پانویسام چه شیب ملایمی دارن

پ.ن6:عنوان از یه آهنگ زیبا از "روزبه نعمت الهی

پ.ن7:حضرت حافظ:بردار ز رخ پرده که محتاج نگاهیم

پ.ن8:مصرع اول:مارا نه غم دوزخ و نه حرص بهشتست

پ.ن6: مهم نیس کی میخوابی مهم اینه کی باید بیدارشی

دکتر نفهم به این میگناا :)))

پنجشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۴ ب.ظ


حالا تاصبح بگو اگه فهمید!!!!!

پ.ن:مهم نیس کی میخوابی مهم اینه کی باید بیدار شی...

کاش بتونی...

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ق.ظ


گاهی انقدر حتی فکر برگشتنش هم غیرممکنه که ای کاش میتونستی باهاش بری.....



 

                                                                                #پرویز مهربان



پ.ن : مهم نیس کی میخوابی این مهمه باید کی بیدار شی..

باشد مر ه می

دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ق.ظ


منه سخت را ربان تو باید ،    به این زخم ها دست تو شاید

 

 

 

 

باشد مرهمی....

                 

        

         باشد مرهمی....

پ.ن:مهم نیس کی میخوابی مهم اینه باید کی بیدار شی

همه بیاین کارتون دارم #مهم#

پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ب.ظ

آقا حوصلم سر رفته بود گفتم یه پست بذارم. مرامی نظر بدین فکر کنم خیلی مهمم . جبران میکنم..


   با تشکر روابط عمومی وبلاگ یکی دیگر.


1.این داستانو تموم میکنم ، موهات مبارک این دنیایی که تو رو توخودش داره من میرم سماقم رو میمکم :|




2.خوب که بهش فکر میکنم میبینم حمید طبسی نمره الف دوره کاردانی ، کسی که کمترین رابطه رو باهاش داشتم ، بیشترین چیزا رو بهم یاد داد.

یه آدم آروم که زندگی رویایی نداشت ،یه وقتایی تو سوپر مارکتی کار میکرد برا کمک خرجیش ، مث بچه دبیرستانیا صورتش الکی جوش میزد ،کلاسا رو تا جایی که جا داشت غیبت میکرد و خیلی از چیزای دیگه .. .یادمه بازی بیخ دیواری رو خودش و صادق چوپانی یادم دادن :دی .

الان که فکر میکنم میبینم با همه اینا اتفاقا زندگی رویایی داشته یعنی خیلی به چیزایی که علاقه داشت اهمیت میداد مثلا اتاقش پر عکس های وسط مجله ماشین بود ، عاشق ماشینای خفن بود یادمه ترم یک تو وابگاه، یه سری رفتم تو اطاقش انقدر عکس ماشینای خفن داشت که سقف رو که توسط بچه هی اطاقشون سوراخ شده بود (یه سوراخ گنده که وقتی طرف خواسته بود از روی تخت دوطیقه بلند شه سرش خورده بود به سقف ، قشنگ سقفه سوراخ شد از بس که بد ساخته بودش اون پوفیوز) یه سوراخ اندازه نصف کله طرف رو روش از اون عکسا چسبونده بود که معلوم نشه :دی

یا ترم 4 داده بود تو برگه A3 انتشاراتی دانشگاه براش چند تا عکس ماشینای خفنو رنگی چاپ کرده بود . اوقات بیکاریش هم مینشست گاهی وقتی عکس ماشین میکشید. ترم یک یه عکس لامبورگینی صورتی برا استاد فیزیک پیش کشید برد سر امتجان بهش بدش ، نیومد استاد فکر کنم بعدا بهش دادش یا یه همچین چیزی. عکس لامبورگینیه  همونه  که اول دیدین :)

ولی چیزی که واقعا جای تحسین داشت تو این آدم این بود که با تمام مشکلات و چیزایی که پیش میومد کنار میومد وخیلی ریلکس درسشو میخوند ... نقاشیشو میکشید... و زندگی میکرد.

واین یک بیت :

گر نکوبی شیشه م را به سنگ  / هفت رنگش میشود هفتاد رنگ..

پ.ن: مهم نیست کی میخوابی مهم اینه باید کی بیدار شی..