و اینک پیرمردی جوان با لبخندی گریه آمیز برای به دنیا آمدنش و برای تمام شادی های غمگین زندگی اش فاتحه ی بندری میخواند.
+و نفس زنان نفس را در سینه حبس میکند شاید این خرس پیر یا به قول آن یکی این پیرزن هزار داماد دست از سرِ کچلِ پرمویش بردارد..
ما بسییار خسته تر از آنیم که ساعت سه نصف شب خوابمان ببرد..
+اصلاً هم خوب نیستااااا..:|
دولت ژاپن یک ایستگاه دور افتاده قطار را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده میکند باز نگه داشته است.
این ایستگاه قرار بود چند سال پیش بسته شود اما شرکت قطار ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هرصبح و عصر از آن برای رفتن و برگشتن به مدرسه استفاده میکند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دهتر فار التحصیل میشود بازمی ماند.
این ایستگاه در بین دوشهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4 بعد از ظهر یکبار در آن توقف میکند.
زمان توقف قطار براساس برنامه رفت و برگشت دختر نتظیم شده است.
گذشته بوی خون میدهد میشود کمی آینده به من تعارف کنی؟
اصلا بیا با اسب های چوبیمان کمی آینده بازی کنیم فقط گفته باشم که اسب سفید و پیراهن قرمز برای من ، باشد؟؟
الان باید یکی مث ای معلمه توی شعرِ "شاعر اهوازیه" بود میگفت: بس است دیگر بزن یک صفحه از این زندگانی را... http://www.aparat.com/v/2lKYD/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%DB%8C_%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%8C_%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D8%A7_%D9%82%D8%B4%D9%86%DA%AF%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D9%88