خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی...

یکی دیگر هستم

لوگوی یکی دیگر

خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی...

..

.اینجا محل بیکاری نوشت های من است . ایا همین کافی نیست که ایمان بیاوریم؟؟؟

**درباره ی من رو نیگاه کنید.***


اگه حوصله نظر دادن ندارید با اون فلش قرمزا زیر مطالب میزان بد بودن مطالب را گوشزد نمایید.

باتشکرات مربوطه، روابط عمومی وبلاگ yekidigar.blog.ir

لوگوی یکی دیگر

و تو هنوز...

يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ
ساعت از 12 گذشت، کافه هنوز باز است
 و تو هنوز نیامده ای
 و کافه هنوز باز است
 و تو هنور نیامده ای
 و کافه هنوز باز است
 و تو هنوز...


                      *یکی دیگر*
ای مخاطب غایب مستقبل ، ای که هیچکدام از حرفهایم را نشنیدی، حرفهایی که در نبودت بارها تکرار شد ، آیا اگر به حرفهایم گوش ندادی ،آتشت بزنم، روا نیست؟

بداهه یا بیهوده یا هیچکدام ، گل آقا! ؟

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹ ق.ظ
گل آقا سبز باش و سرخ رو/ گل آقا سخندانی کن و پر رو / گل آقا به دنبال وزن و ردیفی ؟/ گل آقا مگر حافظم من عزیزم / گل آقا ببین حاصلم من / ببین با بهار سبز درپاییز هم قرمزم من /گل آقا سرت سبز و تنت خوش باد/ گل آقا لامبورت سبز بادو قسمتی آبی / سحر خیزی گل آقا شادی انگیز است/ نصیحت های طولانی کمی هم فتنه انگیز است / گل اقا خرت سبز و ثمش زرکوب بادا/سخنرانی من بس باشد امشب پس خداحافظ گل آقا...+آیا از طنز نویسی به بیهوده نویسی ، یا بداهه نویسی رسیدم؟

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی مگس!

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۱ ق.ظ

قاعده بازی عوض شده بود ومن نفهمیدم/
وقتی که نبودم
مگس های دکان حلواییم رفتند سراغ کیک خامه ای
و مغاه صفدر قناد ..
من دیگر هیچ جیوانی را دوست نخواهم داشت
حتی اگر برگردم..


کلاٌ ساختار شعرو تغییر دادم :)

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ

سراغی از من نگیرید اگر نیستم / نپرسید , بخندید, نمیرید اگر نیستم


نگاهتان به افق های روشن باد/ نیفتید در برکه تردید , اگر نیستم

میان حروف القبا غرق در چ ش م ه ا ی ت/  گم شدم, پی من نگردید  اگر نیستم

                    #خودم#

کفتر کاکل بسر  های  های/ این خبر از من ببیر های های

شعر معینو دزدیدم های های/ قصه ی شاهو دزدیدم های های

حوصله هم نداشتم های های/ بعدش گرفتم خوابیدم های های


 # خودم#

+ هنوز هم نفهمیدم چرا کسی منو کشف نمیکنه!! :)

آخریشو هم دادیم . رفت...

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ


من 94: کسی انگار در میزند ، در را بازمیکنم ، تویی .اما کسی که در را باز میکند دیگر من نیستم . من ،سالها پیش با او رفت...

رضا کاظمی 86 یا 87: دیروز زنی را در خیابان دیدم ، تو بودی ولی من دیگر من نبودم..

ببخشید اصلا نمیخواستم دزدی اثر کرده باشم ولی مث اینکه ایشون هم زودتر گفتن هم زیبا تر گفتن. و اینکه یک ماه پیش یکی از دوستان اینو برا من خونده بودند و ناخواسته مث ایشون نوشتم . البته من به نوشتم احترام میذارم و نگهش میدارم البته فقط برای خودم.

مشکلی نیست فقط...

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ب.ظ


دیوانه شده ام ، میدانی،مشکلی نیست. فقط تنها نگرانیم این است که تو عاقل مانده باشی و مثل دیگران بامن رفتار کنی...

خب چرا نخواند؟ مگه بخواند چی میشه؟؟

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۶ ق.ظ

دستهایم میلرزد

هرگز نقاش خوبی نخواهم شد

فقط ای کاش نقاش پیر محله مان این نوشته را نخواند....


  #علیرضا حاصل زاده#

اینجا نه...

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ


اینجا نه... درست نرسیده به کافه عاشقی منتظرت هستم...