نیمه شب و دل گرفته و این حرفا..
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۹ ق.ظ
دلم لرزید/ شاید عشق در یک نگاه...
بعد از چهار ماه که دوباره دیدمش (تو کافه ای که کار میکنم اومده بودن) همون شب سه تا لیوان شکوندم:))
+البته نمیشه گفت عشق چون عشق یکطرفه اندازه ترب هم ارزش نداره...
+انتظار میکشم فعلا نمیدونم چه خاکی بریزم تو سرم :((
البته بش تو اینستا دایرکت دادم گفت که "نه" چون یه مشکلی هست و خصوصیه /که پس از تحقیقات فراوان کاشف به عمل اومد که با هیشکی دوست نمیشه و من فکر کنم از ترس خونوادشه و این مباحث...
گفته بودم میرم مدرسه فوتبال و بچه ها "آقا" صدام میکنن ؟ "خیلی خوبه " *_*
شبا هم تو کافه منتظر بلکه دلبر بیاد ..
+چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید/ باز آیی و برهانیم از چشم به راهی..
- ۹۶/۰۴/۱۴
:)