حکایت زندگی ما پسرا، دخترا رو نمیدونم! ( به ساعت گذاشته شدن پست توجه شود)
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۴۸ ب.ظ
ساعت پنج باید برم کافه (سر کار) الان باید باید برم خونه ( ربع ساعت حد اقل طول میکشه)، دوش بگیرم ، غذا بخورم، موهامو سشوار بکشم ، و آماده شم و برم که مسیر حد اقل پنج دقیقه راهه . و احمد رضا هنوز بیدار نشده که راه بیفتیم..
*اینا مث همونه که قرار بود بیست و سه سالگی زن بگیرم ، الان دارم میرم تو بیست و دو ،هنوز نه لیسانس گرفتم ، نه خدمت رفتم...
- ۹۶/۰۱/۱۱
تووووف به این زندگی :|