از تراوشات مغز اینجانب...
چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۴ ق.ظ
هوایت میکنم هردم ،صدایم میکند دردم / نکردم من ولی شاید فراموشت شده یادم
شبی یکبار بازی را از اول میکنم باخود / اما نمیدانم چرا آخر به چشمان تو میبازم
یادم تورا فراموش، سودای غم در آغوش / میگریزم، میروم با یادتو یک چای میکنم دم
دو لیوان چای میآرم، به جایت میخورم حتی /به یاد روزهایی که تو بودی و موتور قراضه ام
میروم با یاد تو، نخی هم میبرم در بالکن / میکنم آتیش و یک لامپ هم روشن میکنم
تمام یادها را میکنم از خویشتن دور و / تمرکز میکنم بلکه ببیند چشمم این خشتک بدوزانم....
- ۹۴/۰۷/۰۱