alistair daniel
هیچ حواسم نبود... دو فنجان ریختم...
یک داستان شش کلمه ای زیبا از آلیستر دانیل به نام " اندوه" که بهترین داستان خیلی کوتاه جهان شده است..
هیچ حواسم نبود... دو فنجان ریختم...
یک داستان شش کلمه ای زیبا از آلیستر دانیل به نام " اندوه" که بهترین داستان خیلی کوتاه جهان شده است..
معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا
عید آمد و عید آمد، یارى که رمید آمد
عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا
مولوی
"در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است/صراحی می ناب و سفینه ی غزل است"
این هم یه غزل قشنگ از پوریا میررکنی که از وبلاگ خودش فیلترقرمز نقل میکنم
↑
↑
http://shere-emrooz.persianblog.ir/post/56/
خودکار توی فنجان
قاشق به روی کاغذ
زیبایی ات حواس مرا پرت می کند !
عمران صلاحی
http://abanam.blog.ir/1394/04/25/%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D8%B1%20%D8%AA%D9%88%DB%8C%20%D9%81%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86
بیا توافق نامه را امضا کنیم ؛
تو یک بار بگو دوستم داری ،
من روزی هزار بار دورت میگردم ...
اینو از اینجا دزدیدم..
http://www.4khane.blogsky.com/1394/04/25/post-208/#comments
یکی از چرت ترین دلیل های موجود تو دنیا برای اینکه پیام های داداشتو بخونی اینه که بگی: گوشی مال خودم بود بهت دادمش....
پ.ن1: حالا همچین تحفه ای هم نیس برادر من یدونه ایفون 6 خریدیااااااا.........
پ.ن2: الکی مثلا نوکیا 1280 نبوده....
.
.
دوباره فریاد میکند
حوصله ی ساکت کردنش را ندارم
نه، بچه ندارم
الان ماه ها میشود که چند روزی هست که زتدگی نکرده ام
فقط کشیده ام،
نه ، خیلی بدتر از آن
،روزگارهم که جای خود دارد
از دست خودت که بکشی....
(اگر به کسی نگی ) درد دارد...
حق دارم ساکتش نکنم نه؟