فعلا کارهای زیادی دارم..
کارهای زیادی هست که باید قبل از عاشق شدنت انجام بدم
ولی نه خیلی سخت.. مثلا برم شریف.
اما کارهای مهمتری دارم برای بعدش
ولی نه زیاد ،
مثلا سیگارو بعد از عاشقت شدن ترک میکنم..
# پرویز مهربان #
کارهای زیادی هست که باید قبل از عاشق شدنت انجام بدم
ولی نه خیلی سخت.. مثلا برم شریف.
اما کارهای مهمتری دارم برای بعدش
ولی نه زیاد ،
مثلا سیگارو بعد از عاشقت شدن ترک میکنم..
# پرویز مهربان #
بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست...
#از دیوانه حافظ#
بعضی وقت ها باید تنها رفت..
حتی اگر پاییز باشد
حتی اگر امروزباشد
حتی اگر آبان باشد
حتی اگر باران باشد
حتی اگر تهران باشد
بعضی وقت ها باید تنها ماند...
حتی اگر تهران باشد
حتی اگر باران باشد
حتی اگر آبان باشد
حتی اگر امروز باشد
حتی اگر پاییز باشد
ولی بعضی وقت ها باید
باشد ،
مثلا امروز...
مثلا پاییز...
#یکی دیگر#
من ترک میکنم این زهرماری / ویادم میرود این خماری را
تو ترک گفتی در این برگریرانم/ که شروع کردم این زهرماری را
بازگشت دوباره چه بود دیگر/ که باز کردی سر زخم کاری را
سواری نمیدهم ، وبدان حتما/ یک روز میخرم آن سواری را
خوار نموده ای مرد سیگاری را / نه می خواهمت، نه این زهرماری را.
#پرویز مهربان #
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگری خوردهست و با من سر گران دارد....
پ.ن 1: شحنه یعنی: داروغه, محتسب
پ.ن2: باور کنین دوست دارم بیشتر شعر طنز بنویسم براتون ولی این رادیو چهرازی...
هَر شَب اندیشه ی دیگر کُنَم و رایِ دِگَر
که من از دستِ تو فردا بِرَوَم جایِ دِگَر
بامدادان که بُرون مینَهَم از منزل پای
حُسنِ عَهدَم نَگُذارَد که نَهَم پایِ دِگَر
هرکسی را سَرِ چیزی و تمنّایِ کسیست
ما به غِیر از تو نداریم تمنایِ دِگَر
هر صباحی غَمی از دورِ زمان پیش آیَد
گویَم این نیز نَهَم بَر سَرِ غمهایِ دِگَر
باز گویَم نه که دورانِ حیات اینهَمه نیست
سعدی امروز تَحَمُّل کُن و فَردایِ دِگَر...
دوباره فالی زدیوانت . دوباره اشکم ودامانت
خنده با ابرو ومژگانت جه می آید به چشمانت
صبا باخنده می آمد گذر کرد از خیابانت
کنون بی آب و بی آنم رفته ای با نسیم آبانت
دوباره یادی زچشمانت دوباره گذر از خیابانت......
یکی از وبلاگ نویس ها یه متن فوق العاده گذاشته که واقعا برای من که حرفی برا گفتن نذاشت!
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد ..
بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش ...