خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی...

یکی دیگر هستم

لوگوی یکی دیگر

خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی...

..

.اینجا محل بیکاری نوشت های من است . ایا همین کافی نیست که ایمان بیاوریم؟؟؟

**درباره ی من رو نیگاه کنید.***


اگه حوصله نظر دادن ندارید با اون فلش قرمزا زیر مطالب میزان بد بودن مطالب را گوشزد نمایید.

باتشکرات مربوطه، روابط عمومی وبلاگ yekidigar.blog.ir

لوگوی یکی دیگر

۴۸ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

که میرود ز بستان بوی بهار و باران

تا میروی زِ پیشم

باز ,

میشود تابستان

 که میرود زبستان بوی بهار و باران

 تا میروی زِ پیشم...


 #علیرضا حاصل زاده#


+ تا حدودا یه هفته دیگه که امتحانا تموم بشن باید پست های رگباری اینجانب را تحمل کنید. ممنونم. :)

یه آهنگی خوبی هم گوش بدیم/ما که عمرمون رفت :)

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ




بعد ظهر امروز هم...

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۲۹ ب.ظ

و اینک پیرمردی جوان با لبخندی گریه آمیز برای به دنیا آمدنش و برای تمام شادی های غمگین زندگی اش فاتحه ی بندری میخواند. 

+و نفس زنان نفس را در سینه حبس میکند شاید این خرس پیر یا به قول آن یکی این پیرزن هزار داماد دست از سرِ کچلِ پرمویش بردارد..

بعضیا مث ما هستن البتن خیلی هم کمن :)

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۱ ق.ظ

ما بسییار خسته تر از آنیم که ساعت سه نصف شب خوابمان ببرد..



+اصلاً هم خوب نیستااااا..:|

چه کلمه ای مناسبشونه؟ شرف؟

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۲۴ ب.ظ

دولت ژاپن یک ایستگاه دور افتاده قطار را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده میکند باز نگه داشته است.

این ایستگاه قرار بود چند سال پیش بسته شود اما شرکت قطار ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هرصبح و عصر از آن برای رفتن و برگشتن به مدرسه استفاده میکند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دهتر فار التحصیل میشود بازمی ماند.

این ایستگاه در بین دوشهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4 بعد از ظهر یکبار در آن توقف میکند.

زمان توقف قطار براساس برنامه رفت و برگشت دختر نتظیم شده است.



آمدمت که بنگرم , گریه نمیدهد امان...



+بیت های دیگر این شعر به نظر ینده حقیر اضافی میباشد...
+نام این اهنگ را نمیدانم و در ماشین دوستان شنیده شده :)

آیا هیتلر آدم بدی بود ؟

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ق.ظ


نمیترسم ولی اگر روزی جنگ تمام دنیا را فرا بگیرد ، دلم برای هیتلر تنگ میشود همان دیکتاتوری که یک جنگ جهانی راه انداخت ولی مردمش هم جنگیدند نه اینکه مردمش از فرط راحتی فربه باشند و مشکل چاقی بیشترین قربانی را داشته باشد و دیگران همان برده های سیاهی که جدا از رنگ پوست جانشان اندازه یک ماشین ارزش ندارد ومجبور باشند عموتم وار به آنها پناه ببرند چون آنها میجنگند ولی با مردم کشور های دیگر همان خرمقدس ها یا بی دین ها. تازه اگر تا آن موقع راهشان بدهند. راستی شما دلتان برای هیتلر تنگ نمیشود؟

تعارف میکنی؟

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶ ب.ظ


گذشته بوی خون میدهد میشود کمی آینده به من تعارف کنی؟ اصلا بیا با اسب های چوبیمان کمی آینده بازی کنیم فقط گفته باشم که اسب سفید و پیراهن قرمز برای من ، باشد؟؟

+پست قبلی آدرسش اضافه شد.

شعر" بابا" ،کسی یادش هست؟ آدرسش اضافه شد

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ

الان باید یکی مث ای معلمه توی شعرِ "شاعر اهوازیه" بود میگفت: بس است دیگر بزن یک صفحه از این زندگانی را... http://www.aparat.com/v/2lKYD/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%DB%8C_%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%8C_%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D8%A7_%D9%82%D8%B4%D9%86%DA%AF%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D9%88

حکایت "ما"ن ، امشب..

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ
و "مایی" که هیچکس صادقانه نگفت ، نبود..

چرا...
حالا که فکر میکنم
یکی بود..
گاو عمه ام صادقانه میگفت مااااا...

#همین " خودم" که فردا امتحان طراحی اجزا دارد و تا صبح باید تمامش کند.#