باز حالمو نمیتونم توضیح بدم . حتی این شعر هم ....
متنفرم از تمام عکس های که با هم نگرفتیم..
و از تمام ساعت هایی که وقت بودن با تو را نشان نمیدهند
#علی رضا حاصل زاده#
متنفرم از تمام عکس های که با هم نگرفتیم..
و از تمام ساعت هایی که وقت بودن با تو را نشان نمیدهند
#علی رضا حاصل زاده#
الان که گذاشتم ریشام یخورده بزرگ شدن ، نظر هرکی رو میپرسم یا میگه بزنش یا سکوت میکنه..
.
.
.
.
.
.
..
.
.
منم به احترام اونایی که سکوتو رعایت کردن نزدمش :)))))))))))))))
پ.ن: بی مزه بود میدونم
پ.ن2: الان پشیمونی از اومدن اینجا میدونم
پ.ن3: اشکال نداره بعدا تلافی کن....
پ.ن4: اصلا اگه میخوای در جوابم برو لامپو خاموش کن :)))
از لبانش این همه عشوه که ریزد، خر بیار و بارکن
رند لولم توی فنجان فالکی زد ، خر بیار و بارکن
ما به شوخی دلبری شیرین سخن میخواستیم
آنور دنیا رخش بنمود! یا ایزد ، خر بیار و بار کن
بازیکن تیم نمیدانم کجا روزی عاشق گشت آنهم از قضا
توپ را بیرون از یک گل خالی زد ، خر بیارو بارکن
نیچه دوران جوانی را به دنبال حقیقت گشت
اما آخرش دیوانه شدو ساز میزد, خر بیار و بار کن
بیدار چو گشتند همه شهر ,خواب رفتیم و خوابید
و بترسید از آنروز که برخیزد , خر بیارو بار کن...
#خودم#
پ.ن:از تمام صاحبنظران , کارشناسان, وبلاگ نویسان, اونایی که الکی دارن ول میچرخن تو این وبا و عموم مردم شریف پرور دعوت میشود که نظراتشونو در مورد قافیه, عنوان , وزن, وزن عروضی, وزن اجتماعی, سنگینی جملات و غیره در قسمت نظرات ، نظر کنند
پ.ن 2: تصحیح شد.
این ناله ها قدیمیست
.
.
.
.
.
.
.
.
خودکار نمی نویسد.....
" آرش بدلی "
با تشکر از پلاک7 عزیز که وبلاگ ما رو صاحب لوگو کردن. pelake7.blog.ir
پرویز به فکر لیلاش
دیشب به کام مهتاش
زاهد نخفت دیشب
امروز ناهار نذری
حلیم و نان با آش
یک عصر تلخ دیگر
امروز نیاد، آی کاش...
هوای هیچ دارم
شاید فقط، یک شاش..
حال سخن ندارم
هیچی نگوفقط ، باش؟
ای میوه ی ممنوعه
نمیدانم کی می آیی و با کارهایت دل مرا خون میکنی
تازه اگر بگذارند این نامردمان که خودت مرا آزار بدهی
ومن عصبانی از کارهایت بر رویت دا... نه ، صدا در گلو خفه میشود
و من با دیدن چهره معصومت تمام چیزها را فراموش کنم
و دست در جیب برده، سیگاری آتیش کنم و با دیدن چهره ات دوباره آرام ...
همیشه وقتی تنهاییی در را باز میکند و صامت مینشیند در کنار من
برایش یک لیوان چای میریزم و با هم سکوت میکنیم..
ولی یک شب با او درد دل کردم که: ای تنهایی ، ای یار دیرین مرا با این جماعت نگذار...
و در این هنگام، این تنهایی صامت
مرا به آغوش کشید...
"علیرضا حاصل زاده"
کریم به خدا تو مسلمون نیستی... ::(