ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگری خوردهست و با من سر گران دارد....
پ.ن 1: شحنه یعنی: داروغه, محتسب
پ.ن2: باور کنین دوست دارم بیشتر شعر طنز بنویسم براتون ولی این رادیو چهرازی...
هَر شَب اندیشه ی دیگر کُنَم و رایِ دِگَر
که من از دستِ تو فردا بِرَوَم جایِ دِگَر
بامدادان که بُرون مینَهَم از منزل پای
حُسنِ عَهدَم نَگُذارَد که نَهَم پایِ دِگَر
هرکسی را سَرِ چیزی و تمنّایِ کسیست
ما به غِیر از تو نداریم تمنایِ دِگَر
هر صباحی غَمی از دورِ زمان پیش آیَد
گویَم این نیز نَهَم بَر سَرِ غمهایِ دِگَر
باز گویَم نه که دورانِ حیات اینهَمه نیست
سعدی امروز تَحَمُّل کُن و فَردایِ دِگَر...
دوباره فالی زدیوانت . دوباره اشکم ودامانت
خنده با ابرو ومژگانت جه می آید به چشمانت
صبا باخنده می آمد گذر کرد از خیابانت
کنون بی آب و بی آنم رفته ای با نسیم آبانت
دوباره یادی زچشمانت دوباره گذر از خیابانت......
یکی از وبلاگ نویس ها یه متن فوق العاده گذاشته که واقعا برای من که حرفی برا گفتن نذاشت!
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد ..
بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش ...
کم حجمه , اسم خوانندشم نمیدونم,
دل را به مهرت وعده دادم دیدم دیوانه تر شد
گفتم حدیث آشنایی دیدم.......,..... بیگانه تر شد....
شیرین شیرینه / متن کردی ترانه
ههژارهی شهوان
کاری پێکردم ئازیزم
عهجز له دڵ پێم، ڕازی له مردن، ئازیزم
شیرین شیرینه، شیرین شهمامه
ساتێک نهتبینم، خهوم حهرامه
شێوهی دڵبهری له تۆ تهمامه
ههی داد هه بێداد، کهس دیار نیه
کهس له دهردی کهس خهبهردار نیه ئازیزم
شیرین شیرینه، شیرین شهمامه
ساتێک نهتبینم خهوم حهرامه
شێوهی دڵبهری له تۆ تهمامه
خۆم کرماشانیم
یارم قهسریه ئازیزم
خاترخای بوومه، تهقسیرم نیه ئهی هاوار
شیرین شیرینه، شیرین شهمامه
ساتێک نهتبینم خهوم حهرامه
شێوهی دڵبهری له تۆ تهمامه
شیرین شیرین/ برگردان ترانه به فارسی
اندوه شبها بلایی بر سرم آورده، عزیزم
عاجز از دلم شده ام و راضی به مردن، ای هوار
یار شیرینم، دلـــربای من،
لحظه ای تو را نبینم، خواب بر من حرام است
شیوه ی دلبری، در تو تمام است
ای داد بیداد، کسی پیدایش نیست عزیزم
کسی از درد کسی خبردار نیست عزیزم
یار شیرینم، دلربای من
لحظه ای تو را نبینم، خواب بر من حرام است
شیوه ی دلبری، در تو تمام است
خودم کرمانشاهیم، یارم قصر شیرینی
خاطرخواهش شده ام، تقصیری ندارم، ای هوار
یار شیرینم، دلربای من،
لحظه ای تو را نبینم، خواب بر من حرام است
شیوه ی دلبری، در تو تمام است
سلوچ
.
.
.
.
بیا با هم معامله کنیم,
من قول میدهم که انقلاب را سیزده سال به عقب برگردانم
تو هم قول بده که برگردی....
...
#خودم#
پ.ن: جای خالی سلوچ ; رمانی از محمود دولت آبادی هست .
بی مزه ام اصلن مثل سپستون
ریشامو گذاشتم برای زمستون
درست میشن همه چیز از فزدا
اگر هم نشدن بدون میکنمشون....